جدول جو
جدول جو

معنی هی ییو - جستجوی لغت در جدول جو

هی ییو
صوتی است که از سردرد و نفرین به کار رود
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هَِ بَ)
دهی است از دهستان مزرج بخش حومه شهرستان قوچان. دارای 463 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
رجل ٌ هییی ٌٔ، مرد نیکوپیکر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به هیّی ٔ شود
لغت نامه دهخدا
(هََ هََ / هَِ هَِ)
عجب عجب. سخت عجیب. چه شگفت:
قصد لب تو کردم زلف تو گفت هی هی
از هجر غافلی تو کت از جهان برآرد.
خاقانی.
گفت هی هی گفت تن زن ای دژم
تا در این ویرانه خود فارغ کنم.
مولوی.
چو گل نقاب برافکند و مرغ زد هوهو
منه ز دست پیاله چه میکنی هی هی.
حافظ.
، علامت تحقیر و استخفاف. (یادداشت مؤلف) : هی هی جبلی قم قم
لغت نامه دهخدا
کلمه ای است که گاه تعجب گویند، (از تاج العروس ج 10 ص 421) (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هی هی
تصویر هی هی
عجب عجب، چه شگفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یی یی
تصویر یی یی
کلمه ایست که گاه تعجب گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هییی
تصویر هییی
مرد نیکو پیکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آی کیو
تصویر آی کیو
IQ بهره هوشی (روان شناسی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آی کیو
تصویر آی کیو
بهره هوشی، هوش بهر
فرهنگ واژه فارسی سره
اشاره به نزدیک
فرهنگ گویش مازندرانی
لفظی که به هنگام تأسف و افسوس بر زبان رانند، افسوس، هیهات
فرهنگ گویش مازندرانی